حس میکنم خستگی این چند ماه بدجوری توی تنم هست،حس خوبی به زندگیم ندارم و نمیدونم چجوری باید رفع کنم این حالت خستگی رو .
تست افسردگی دادم ،افسردگی خفیف دارم ولی خب نمیتونم به این تست های توی اینترنت اعتماد کنم ،میخوام برم پیش مشاورم که کمکم کنه.
دوست ندارم وقتی برسه که دیگه نتونم توی روی پدر و مادرم نگاه کنم،واقعا سخته که بعد یک سال و نیم باز هم هیچ پیشرفتی رو به جلو نداشتم و انگار یا درجا میزنم و یا دارم به عقب حرکت میکنم.نمیدونم کی این اوضاع تموم میشه ولی تنها خواستم اینه که شرایطم عوض شه.
ولی یادم هست که دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت/دایما یکسان نباشد حال دوران غم نخور
تاریخ : شنبه 00/9/6 | 11:24 صبح | نویسنده : pariya | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.